چو ديد آن عاشق دلسوز خسته

شاعر : اوحدي مراغه اي

همايون نامه‌ي يار خجستهچو ديد آن عاشق دلسوز خسته
رخش چون کاه گشت و غصه چون کوهبه جوش آمد دلش از درد و اندوه
به زاري گفت با باد بهاريز نو آغاز کرد افغان و زاري